سفارش تبلیغ
صبا ویژن
بنده گناه می کند، پس دانشی را که پیشترمی دانسته، از یاد می برد . [پیامبر خدا صلی الله علیه و آله]

تردید

ارسال‌کننده : امید... در : 89/5/12 2:56 عصر

تمام خودم را به روسری ات گره زدم و تو چقدر عادت کرده ای به اینکه مرا به دهن کجی هایت آویزان کنی......و این منم که رو به صلیب چشمهایت قنوت میکنم و فقط منم که ابروهایت را میشناسم و فقط من میدانم که این پیامبران ملحد ، محراب را از  روی ابروهای تو به ما قالب کرده اند.....
قصه که به  اینجا میرسد تو راه خودت را میروی و من ....این به اصطلاح من راه خودم را هم نمیروم.....
ضربان ساعت از قلبم جا می ماند وقتی انتظار آمدنت مرا به آینده ای پرت میکند که  هیچوقت خیال آمدنش نیست .........
باز من دلم  گیج  و باز تو دلت....این به اصطلاح دلت از پشت پنجره های مه گرفته و امن به خیال خودش به من سلام میکند ...یا شاید به خیال من به خودش........اصلآ اینجا هیچ چیز معلوم نیست....
بمان .....تا ابد نفس بکش  که اینجا اکسیژن با نازلترین قیمت خونت را نجس میکند.....
آخرش من...این به اصطلاح من روزی جرات خواهم کرد به چشمهایت ذل بزنم و بی رکوع به سجده بیفتم تا شمشیر مژه ات مرا به مسلخ رستگاری قربان کند
                                                                                         (دست نوشته از امید)



کلمات کلیدی :